خودم را دوست دارم (گاهی)
سلام!
اسمم را دوست دارم!
و صدایم را نیز دوست دارم.
و علاقه ام به رقص را دوست دارم.
چشمام را دوست دارم.
گاه پا هایم را نیز دوست دارم.
دستانم را با مو هایشان دوست دارم.
لب ها و دندان ها و حتی دماغم را دوست دارم.
و ابرو هایم را. و گوش هایم را که بهشان بی توجه هستم.
اما گوش ها نیز زیبا اند.
بازو ها و شکم و مو های بدنم را می پزیرم.
آدم های زندگی ام را دوست دارم.
غرق شدنم در تعریفی که کسی برایم می کند را دوست دارم.
نگاه هایم را دوست دارم و شور ام را.
دوست ندارم که با خانواده ام دعوا کرده ام و می کنم.
ترجیح می دادم که همیشه به آنان فقط عشق می ورزیدم و اذیتشان نمی کردم.
و عطر و نگاه و صدا و لمس تک تک شان رویاییست برایم. از هر غذایی لزیز تر! از هر آبی طراوتبخش تر.
و دوست می داشتم که آگاه نمی بودم به مرگ چون هنوز نمی دانم چطور باید با آن برخورد کنم.
اخیر تنها چیزی که می توانم بنویسم و بگویم در مورد زندگی و حسم این است که زندگی خیلی عجیبه.
بدرود.