روزگار شیرین

روزگار شیرین

زندگی من؛ زندگی زنی دور از وطنش ! (قبلا نوشته بودم نوجوانی دور از وطنش، بعد تازه جوانی، اما حالا زن جوانی شدم.)
وبلاگ من نقش دفترچه خاطراتی را دارد، که مطالبش را برای کسانی که علاقه به خواندنش دارند، باز و قابل دسترسی گذاشته ام.
بانوش.

نور محشر اتاق روانکاوی و چشمان خسته

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۴ ق.ظ
سلام!
داشتم مطلب می نوشتم که یه ریزه رفتم پی سرچ کردن در مورد نرنس ها و برای یاسی پیغام دادم که دیگه خوابم گرفته.
و این هفته تو این فکر خیلی رفته ام که آیا پول مهم تره یا کار های اخلاقی. و چه قدر پول. مثلا هفت ساعت کار کردن در پذیرایی برای یک مقدار پول یا سه ساعت وقت گذاشتن عکاسی برای سه چهارم اون پول؟
و ارائه مهم تره یا کار و پول.
مستند کوتاهمون راجع به کارلوس که خودش رو می فروخت رو داریم تدوین می کنیم. دوشنبه برای استادمون باید بفرستیم اش و اول فوریه ارائه است.
خلاصه سرم شلوغه خوش بختانه و حالم خیلی خوبه.
روانکاوی امروز ام خیلی جذاب بود برام چون بر خلاف تصورم بودند موضوعات و حرف هایمان و در کل با حس خوبی از جلسه در آمدم. و نور اتاق مشاورم محشر بود و حسابی جذب اش شدم.

دیشب بعد از یک قرن با دوستی چهار ساعت تلفنی حرف زدم. در مورد هرچی و هیچی. و باحال بود که قول داد وبلاگم رو نخونه. هه هه..

بخوابم فردا خوب خواهد بود خیلی.
ساناز و مهدی هم دیروز از ایران بازگشتند.
و من همچنان عصبانی می شم و چندشم می شه آدم ها ضد پناه جو ها صحبن کنند. اَه.
فردا دوستم آپارتمانمان در پرتقال رو اجاره می کنه. و بلیط خودش رو می گیره تا بهم سر بزنه.
دوست داشتن و داشته شدن چه قدر زیباست! دیروز و چند روز گذشته از اون روز هایی بودند که شدید این نکته را باز درک کردم.
دوست من، مراقب خودت باش!

بدرود!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۳
بانوش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی