پیش به سویِ اولین جانباز
جمعه, ۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ
سلام!
خیلی اضطراب دارم و قلبم داره گلویم را قلقلکِ بی خودی و زیاد می ده.
یک ساعت دیگر می روم کلن تا از با یک جانبازِ جنگ ایران و عراق دیدم کنم. و می ترسم. هم چون نمی دانم چه تیپ آدمی را خواهم دید و هم چون فضایی که در انتظارم است غریب است.
مصاحبه ای اولیه آماده کردم به این امید که فردا بتوانم از او سؤالاتم را بپرسم.
می ترسم!
کیف عکاسی ام را بستم.. مانده کیفِ وسایل شخصی. امشب را آنجا می گذرانم. امیدوارم تجربه ی خوبی کسب کنم. و مکالمات مفیدی داشته باشم.
قلبم تو دهنمه و هیچ طور آرام نمی شوم... عجیبه عجیب..!
پروژه ی جانباز آغاز می شود!
بدرود.
۹۴/۰۸/۰۱