روزگار شیرین

روزگار شیرین

زندگی من؛ زندگی زنی دور از وطنش ! (قبلا نوشته بودم نوجوانی دور از وطنش، بعد تازه جوانی، اما حالا زن جوانی شدم.)
وبلاگ من نقش دفترچه خاطراتی را دارد، که مطالبش را برای کسانی که علاقه به خواندنش دارند، باز و قابل دسترسی گذاشته ام.
بانوش.

پیش به سویِ اولین جانباز

جمعه, ۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ

سلام!

خیلی اضطراب دارم و قلبم داره گلویم را قلقلکِ بی خودی و زیاد می ده.
یک ساعت دیگر می روم کلن تا از با یک جانبازِ جنگ ایران و عراق دیدم کنم. و می ترسم. هم چون نمی دانم چه تیپ آدمی را خواهم دید و هم چون فضایی که در انتظارم است غریب است.
مصاحبه ای اولیه آماده کردم به این امید که فردا بتوانم از او سؤالاتم را بپرسم.

می ترسم!

کیف عکاسی ام را بستم.. مانده کیفِ وسایل شخصی. امشب را آنجا می گذرانم. امیدوارم تجربه ی خوبی کسب کنم. و مکالمات مفیدی داشته باشم.

قلبم تو دهنمه و هیچ طور آرام نمی شوم... عجیبه عجیب..!

پروژه ی جانباز آغاز می شود!

بدرود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۱
بانوش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی