روزگار شیرین

روزگار شیرین

زندگی من؛ زندگی زنی دور از وطنش ! (قبلا نوشته بودم نوجوانی دور از وطنش، بعد تازه جوانی، اما حالا زن جوانی شدم.)
وبلاگ من نقش دفترچه خاطراتی را دارد، که مطالبش را برای کسانی که علاقه به خواندنش دارند، باز و قابل دسترسی گذاشته ام.
بانوش.

مرده شور دلتنگ

پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۲ ب.ظ

سلام!

سیب ها و نارنگی های روی میز اعلام کردند پاییزه. بارون هم پس از اعلام کردن شان، برایشان دست زد. ابر ها هم دنبال لاس زدن با بارون بودند اون وسط. و بارون زمین رو می خواست. اما زمین یوبسه، کاریش نداره؛ بهش محل نمی گذاره. منم وقتی بارون می ره، دلم براش تنگ می شه.

«تنهایی یعنی کسی دلش براش تنگ نشه.»
ولی اون حسی که آمیانه تنهایی می نامیم اش وقتی همچنان شاید کسی دلش برایت تنگ شود، چیست؟
هر چند کسانی که دلشون برات تنگ نشوند رو به دو حالت می شه تعریف کرد:
یک: اون آدم هایی که واقعا دلشون برات تنگ میشه و می خوان کنارشون باشی، نه فقط برای یه قهوه، دو ساعت مکالمه؛ بلکه برای خلق خاطره و زندگی کردن کنار هم.
دو: اگر منظورِ بیان کننده اش آدم هایی باشند که یادی ازت می کنند، این جمله بهمون می خواد بگه هیچوقت تنها نیستیم چون گاه به گاه روانکاوت یادت می کند، بانک یادت می کنه و در آخر غسالت وقتی زمان تحولت رو در تقویمش یادداشت می کنه، یادت می کنه.

گند بزنند سرما خوردگی و چاقی رو! و تنبلی و ورزش نکردن و خوردن زیاد رو!

بدرود!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۲۳
بانوش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی