روزگار شیرین

روزگار شیرین

زندگی من؛ زندگی زنی دور از وطنش ! (قبلا نوشته بودم نوجوانی دور از وطنش، بعد تازه جوانی، اما حالا زن جوانی شدم.)
وبلاگ من نقش دفترچه خاطراتی را دارد، که مطالبش را برای کسانی که علاقه به خواندنش دارند، باز و قابل دسترسی گذاشته ام.
بانوش.

ناتمام

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۵۱ ب.ظ

سلام!

یک هفته ی دیگه رفتم. تلخه ولی بیشتر با این موضوع کنار دارم میام.. هر کس مسیری داره خوب..

حس می کنم دایی بزرگه ام و زنش باهام اصلا دیگه حال نمی کنند.. چه مِدانم.
با تلویزیون مامانی اینا داشتم کانال mifa رو آهنگ هایش را در پس زمینه می شنیدم که بابایی آمد و صدای آمریکا گذاشت. همه اش این کانال های مسخره ی سیاسی رو می بینه.. مسخره چون همش الکی، تو من یه نفر لا اقل، استرس ایجاد می کنند.

چهارشنبه ی گذشته مِستر ض. رو دیدم. و پسفردا لنگرم رو خانه ی زهرا بانو می اندازم.




دیروز این ها رو نوشتم.. بگذاریمش وبلاگ دیگه.. نا تمام هست.. بیخیال.

راستی، اگه دوست داشتین در اینستاگرام دنبالم کنید. BANOUSHS هستم.
بدرود!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۲
بانوش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی