روزگار شیرین

روزگار شیرین

زندگی من؛ زندگی زنی دور از وطنش ! (قبلا نوشته بودم نوجوانی دور از وطنش، بعد تازه جوانی، اما حالا زن جوانی شدم.)
وبلاگ من نقش دفترچه خاطراتی را دارد، که مطالبش را برای کسانی که علاقه به خواندنش دارند، باز و قابل دسترسی گذاشته ام.
بانوش.

مطلب شماره ۱۵۲

پنجشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۴ ب.ظ

سلام!

من و دوستام، همه تجربه های تخریب کننده داریم. فکر کنم وقتی ما حکم یک جامعه ی کوچیک رو داریم که نمادِ جامعه است، میشه به این نتیجه رسید که همه زخم هایی داریم!

به این نتیجه رسیدم که اوایل که کسی اعتماد منو جلب می کنه، خیلی می ترسم که ازم رنجیده بشه، بترسه و بره. که اینجا سیستم دفاییم شاید میاد وسط و بائث میشه که از افراد دوری کنم. یه کش مکشی توم ایجاد میشه. هم صمیمیت رو دوست دارم و هم فاصله می گیرم چون می ترسم و فکر می کنم اینطوری تصمیم درست رو میگیرم.

راستی! برای یک سفر آموزشی کنن انتخاب شدم تا برم فرانسه! کم کم داره میوه میده نهال امیدم!

دوستتون دارم!

بدرود.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۱۰
بانوش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی