روزگار شیرین

روزگار شیرین

زندگی من؛ زندگی زنی دور از وطنش ! (قبلا نوشته بودم نوجوانی دور از وطنش، بعد تازه جوانی، اما حالا زن جوانی شدم.)
وبلاگ من نقش دفترچه خاطراتی را دارد، که مطالبش را برای کسانی که علاقه به خواندنش دارند، باز و قابل دسترسی گذاشته ام.
بانوش.

adore

جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۵۰ ق.ظ

سلام!

رسماً بیست و دو ساله که از شکمِ مادرم به دنیا آمده ام! پس باز هم: سلام!

سرما خورده ام و به یکی از چاق ترین حالت های زندگیم رسیدم. ولی از خودم متنفر نیستم! چیزی که چند سال پیش، کمی فرق می کرد.
دیشب تو خوابم، فضای تاریکی بود. با آب بر زمین ها، یکی از اینستاگرامر هایی که گاه دنبال می کنم شون، سوالم از مهاجرت های شان، دلبرِ نوجوانیم هم بود.. نگاهش می کردم، می گفت داره میره جایی. منم گفتم من منتظر نمی مونم.
من منتظر نمی مونم.
خوابم عالیه! یعنی خواب هایم... من دارم به رهایی نزدیک می شوم!
خوبیِ متولد شدن در بهار اینه که زندگیم با سالِ نو شروع میشه.
بدرود.

پ.ن.: با پرخاش و خشونت، هیچ اتفاق مثبتی رخ نمیده. فقط دل ها می شکنند و آدم ها غمگین می شوند.
پ.ن.۲: گاه مست کنیم با آدم هایی که نزدیک اند بهمون. حرف هایی رو بزنیم که در هوشیاری نمی زنیم، ابراز علاقه های قلنبه کنیم، عاشق باشیم، عاشق باشیم، عاشق باشیم! برقصیم، رهایی را احساس کنیم، آواز بخوانیم، همه کار کنیم! الکی مست نکنیم البته! با شرابِ روزه آرام آرام، نه زیاد بنوشیم، کم! یه ریزه مستی کافیه! بدون الکل هم البته تمام این توصیه ها را میشه انجام داد و باید همین کار را کرد!
پ.ن.۳: فکر کنم امسال هم هیجاناتِ جذابی برام داره :]

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۱۰
بانوش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی