روزگار شیرین

روزگار شیرین

زندگی من؛ زندگی زنی دور از وطنش ! (قبلا نوشته بودم نوجوانی دور از وطنش، بعد تازه جوانی، اما حالا زن جوانی شدم.)
وبلاگ من نقش دفترچه خاطراتی را دارد، که مطالبش را برای کسانی که علاقه به خواندنش دارند، باز و قابل دسترسی گذاشته ام.
بانوش.

نازیلا بنفشه ی زرشکیِ رنگیست بر میزِ تازه ی من

يكشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۰۱ ب.ظ

سلام!

یه میز خریدم، همچو پری های قصه ها!
چوب اش قند در دلم آب می کنه!
اتاقم داره خیلی جذاب میشه! توش خوب می تونم کار کنم. پشت این میز، با اون دیواره ی پین و تخته سفیدم..
اون حالت معلق بودن رو ندارم، ولی خوش بختم. با ترس های زیادم و پلیدی ام.


خلاصه، من می خوام امشب یکی تکلیف های درس هایم را تمام کنم. اول شروع اش باید کنم، بعد تمام.
و امروز بعد از خیلی رقت، دویدم! با سرعتِ کم، اما اولین دویدن همیشه برایم بارِ روحیِ عجیبی داره. برای همین خوش حالم!

بدرود.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۲۰
بانوش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی