روزگار شیرین

روزگار شیرین

زندگی من؛ زندگی زنی دور از وطنش ! (قبلا نوشته بودم نوجوانی دور از وطنش، بعد تازه جوانی، اما حالا زن جوانی شدم.)
وبلاگ من نقش دفترچه خاطراتی را دارد، که مطالبش را برای کسانی که علاقه به خواندنش دارند، باز و قابل دسترسی گذاشته ام.
بانوش.

استهلاک کیبورد

يكشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۵۲ ب.ظ

سلام!

کمد های خانه و تخت مامان بابام، رفتند به خانه ی جدید. در هفته ی آینده، با لباس هایی که بر در اتاقم آویزان اند و لباس هایی که امروز بر جا لباسی خشک شده اند، زندگی می کنم. نمی دانم بقیه شان کجا اند زیرا تا آمدم خانه، کمد باز شده در راه رو بود.
ولی لا اقل ما خانه داریم، لباس داریم، غذا داریم. میشد هیچ کدام شان نباشند. این لپتاپ که باهاش می نویسم، نباشد. انگشتانم حتی. می توانست قردتی که حرکتشان دهد، نباشد. میشد از درد زیاد، حتی فکر نکنم و فقط بخوابم. بخوابم در امیدِ تسکین شان. مگر آدمی کاری می تواند مقابل درد های وحشتناک کند، جز خواب؟

درونم همچو باطلاق می شود گاه به گاه. یعنی از پلیدی.
صدای آهنگ یکی از همسایه ها می آید. خانه شلوغ است ولی هنوز خانه است. گویا این آرام آرام رفتن، راحت تر می کند ترک خانه را.
دلم برای این منظره و فاصله ی طلایی بین زمین و آسمان، تنگ خواهد شد.

خلاصه، حوصله نوشتن ام سر رفت. می خوام برم مهمونی دیگه. خونه نسرین خانم دعوتیم ناهار. اما تا والدین نیان، خبری از جایی رفتن نیست.

بدرود.

پ،ن.: چندی پیش برای دلبر باز متنی طولانی نوشتم. انتقاداتم به رابطه مون و پیشنهاد راجع به بهبودیش. می دونی عکس العملش چی بود؟ رفت شمال، خبریم ازش نبود. حالا بگذریم که من از وسط آب براش فیلم می گرفتم و هنوزم از شب گردی های فرنگ فیلم می فرستم که او نمی بیند، امروز که گفتم از عکس العمل نشان ندادنش ناراحتم، تمام جوابش «hmm» بود. من چرا هنوز اصلا انرژیم رو صرفِ تایپ کردن راجع به او می کنم؟ حیف نیستند سلول های مغز و قلبم؟ هیف نیست استهلاکِ کیبوردم؟
پ.ن.۲: از تمرین تاتریم که عکس گرفت، عکسی نشونم نداد. الآن یهو یادم اومد. چه قدر عجیب با من رفتار می کنه که من با این که همه ی شواهد نشانم می دهند هیچ اهمیتی ندارم براش، باز امیدی ته دلم هست که این قدر انرڑی صرف او می کنم. ولی ساکت تر می خواهم شوم. و می توانم :) چون همین الآن، وقتی فکر می کنم چیزی بنویسم برایش، تمایلم آن قدر کم است که این کار را نمی کنم.
پ.ن.۳: بعد اصلا چرا او می تونه تایین کنه کی راچع به چی بحث کنیم؟ لعنتی، چه قدر زخم زده به من. شِت! و پیام ها صوتی و تصویری ام هم نمی شنوه. مسخزه است!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۰۱
بانوش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی