دنیای تشنه بر گنج من
سلام.
من را جو می گیرد و این را می دانیم همه. زیاد هم جوگیر میشم و احساساتی.
حالا که ایران شلوغ شده، بازارِ فروش عکس از ایران نیز داغ شده. و یه هو ایران با معنی شده انگار.
جوی که منو گرفته حرص است و این که فکر می کنم دیر کردم یا عجله باید کنم یا باید زود عکس بگیرم.. ولی ایران برای من می تونه یه فضای سیاسی مناسب باشه تا در بازار کار با زرنگی و زبلی اسم در کنم. ولی ایران برای من فضای داخل است و آدم هایش که بهشان دل بسته ام. شاید خبرنگار نیستم، شاید هم پوچ و تهی ام. می دانم از بعضی از همکار هایم و این جو بدم میاید.
امروز متونم را برای قرار کار گروهی فردا مطالعه کردم و کمی نوشتم در مورد متونم و سوالاتِ جزوه های امتحان آیین نامه را شروع کردم جواب دهم. در اصل، چند کار که باید انجام میدادم را انجام دادم. ادامه می دهم!
می خواستم راجع به موضوع همیشگی چسناله کنم، اما دیگه حسش نیست :)
بدرود!