روزگار شیرین

روزگار شیرین

زندگی من؛ زندگی زنی دور از وطنش ! (قبلا نوشته بودم نوجوانی دور از وطنش، بعد تازه جوانی، اما حالا زن جوانی شدم.)
وبلاگ من نقش دفترچه خاطراتی را دارد، که مطالبش را برای کسانی که علاقه به خواندنش دارند، باز و قابل دسترسی گذاشته ام.
بانوش.

دریای متلاطم

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۵ ق.ظ

سلام.

نمی خوام برگردم!

و می خواهم تمام عکس هایم را بریزم در دریایی متلاطم. امروز واژه ی «متلاطم» را از پدر بزرگم آموختم. و حس می کنم نوشته هایم، از وبلاگ تا پیام هایی که به خودم در تلگرام نوشته ام تا دفترچه ام و اینستاگرام، ظعیف شدند.

به آهنگ های گروه ۱۲۷ گوش می دهم و سپس شاید کینگ رام.

آقا! من امشب از عکس هام خیلی بدم می آمد و کلا رسیده ام به یه نقطه که می خوام جلوی امواج خیلی بزرگ دریا بایستم و فریاد بکشم.
توصیف هایم می خواهم تصویری باشند.
خلاصه! الآن این جمله در ذهنم پرید: اگر از شرایطی ناراضی هستی، تغییرش بده.

پس ساکت شوم. تغییر دهم. مشکل داری؟ بسم الله!

یادم نره که آرزوم است زنی قوی باشم.

و در اصل، اون قدر هم پوچ نیستم که.

اصلا، بخوابم!

و فردا قدم هایم را بر می دارم برای ترکاندن.

فاک دیس شت!

گه تو این رکود های خودساخته. وقتِشه قوی برم به جلو!

نباید وایسم، باید بریم جلوتر نباید واسیم.

فردا دوباره باید روزه بگیرم. من نمی دونم چرا روزه می گیرم. بیشتر انجام وظیفه است بدون علاقه از ترس از جهنم. و به چالش کشیدن خودم. اینا که ولی معنویت نیستند... روح ماه رمضان را می خواهم دوباره حس کنم. چه با روزه گرفتن و چه بی روزه. چالش جدید این روز ها! روح ماه رمضان!
و من قول می دم به خودم و تو که من عکاسی می کنم در روز های آینده و روزگار شیرین دفترچه خاطرات کسیست که در آینده، عکاس قوی و موفقی خواهد بود. حرف ها دارم برای گفتن. البته اول باید خودم بفهمم شان و بهشان آگاه شوم و جمله بندی کنم. ولی حرف های زیادی خواهم زد. همه ی ما خیلی کوچک شروع کردیم. باید شروع کنم!

باید شروع کنم!
باید شروع کنم!

من می توانم!

یکی از ترس هایم این بوده که روزی شَتَرَق زندگی محکم بزنه تو صورتم. و هین نوشتن محکم متوجه شدم «محکم» با «حکم» و «حاکم» همخانواده است. جل ال خالق.
ولی کلا این موضوع مرا می ترساند. در اوج خوشبخنی.. اصلا همین استفده از کلمه ی اوج کل معنی ماجرا را می رساند.. «اوج». اوج یعنی بالا ترین جا و پز از آن، رکود هست.

پس: خواستن توانستن است!
مربی بکس ام میگه همین که ما تصمیم گرفتیم بیایم کلاس رزمی، همین خیلیه! مثل خواستنه.. همین که می خوام، مهم ترین قدم برداشته شده. می مونه پشت کار و جر دادن خود با زحمت فراوان. که اینو باید روش کار کنم. اما میشه!

بدرود!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۲
بانوش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی